سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسطوره های دیاسپورا و انکیزیسیون‏ یکشنبه 86/12/5 ساعت 8:5 صبح

 

اسطوره های دیاسپورا و انکیزیسیون‏
مصاحبه با دکتر عبدالله شهبازی - قسمت پنجم

اسطوره«دیاسپورا»یا آوارگی

سومین اسطوره تاریخی که اندیشه و روانشناسی و فرهنگ سیاسی یهودیت جدید را شکل‏‏‏‏می‏دهد،اسطوره دیاسپورا است.یعنی مدعی‏اند که در سال 70 میلادی رومی‏ها معبد سلیمان‏را به آتش کشیدند و یهودیان را از اورشلیم و ایالت یهودیه بیرون کردند و به این ترتیب دورانی‏طولانی آغاز شد که آن را«دیاسپورا»(دوران تبعید،پراکندگی و آوارگی)می‏نماند که تا به امروزادامه دارد.این اسطوره نیز فاقد هرگونه پایه واقعی است و یک افسانه به کلی جعلی است.در کتاب‏زرسالاران درباره این اسطوره نیز به طور مفصل بحث کرده‏ام و نشان داده‏ام که دوران دیاسپورا درواقع دوران تکوین و پیدایش یهودیت جدید است یعنی یهودیتی که در زیر رهبری الیگارشی‏حاخامی و بر اساس فقه تلمودی به عنوان یک سازمان جهانوطنی عمل می‏کند.برخی محققین‏معتبر یهودی،مثل الن میلر حاخام آمریکایی،همین نظر را دارند و پیدایش پدیده‏ای به نام«قوم‏یهود»را از اواخر قرن اوّل میلادی و در پیوند با ظهور حاخامیم و فقه حاخامی می‏دانند که بعدا درتلمود مدوّن شد.

پدیده‏ای که در کتاب زرسالاران آن را انقلاب مسیحیت نامیده‏ام،تأثیرات عظیمی برسرنوشت جهان و از جمله یهودیت داشت.در زمان ظهور عیسی مسیح علیه السلام اشرافیت یهود وروحانیون یهودی،که به دو گروه صدوقیون(کاهنان)و فریسیون تقسیم می‏شدند،پیوند نزدیکی‏با کانون‏های حاکم بر امپراتوری روم داشتند.از سال 63 پیش از میلاد و سلطه امپراتوری روم برسرزمین یهودیه،در میان اشراف یهودی یک گروه به شدت رومی‏گرا ایجاد شد که حتی نام‏های‏رومی بر خود می‏گذاشتند.آن‏ها به دلیل پیوند با جولیوس سزار به قدرت رسیدند و بعدها درجنگ‏های ایران اشکانی با روم خدمات اطلاعاتی و نظامی فراوانی به رومی‏ها کردند و به این‏ترتیب به یکی از کانون‏های مقتدر سیاسی در روم تبدیل شدند.مقتدرترین این اشراف یهودی‏رومی گرا هیرود است که از طرف امپراتوری روم به عنوان شاه یهودیه منصوب شد.در زمان ظهورعیسی مسیح علیه السلام سه پسر هیرود بر سرزمین یهودیه حکومت می‏کردند.مردمی که به مسیح‏گرویدند بیگانه نبودند بلکه همان مردم منطقه بودند که از تبار قبایل بنی اسرائیل به شمارمی‏رفتند و قبل از ظهور مسیح شاهد موجی گسترده از گرایش به یکتا پرستی موسوی و عصیان‏علیه روحانیون یهودی در میان آن‏ها هستیم.باید اضافه کنم که همین مردم بودند که بعدها به‏اسلام گرویدند.آزمایش‏های ژنتیکی که اخیرا بر روی یهودیان و مسلمانان فلسطین مشترکابه وسیله دانشگاه عبری اورشلیم و یونیورسیتی کالج لندن انجام شده،ثابت می‏کند که هر دوگروه خویشاوند هستند.به عبارت دیگر،بسیاری از مسلمانان کنونی فلسطین از نظر نژادی عرب‏نیستند بلکه ادامه همان قبایل بنی اسرائیل هستند.

خاندان سلطنتی هیرود و اشراف و روحانیون یهودی(هم صدوقیون و هم فریسیون)با‏‏‏قساوت شدید به سرکوب مسیحیان اولیه دست زدند در حدی که شدت عمل آن‏ها با اعتراض‏دولت روم مواجه شد.چنان که می‏دانیم،طبق روایت مسیحیان،عیسی مسیح علیه السلام با توطئه‏اشراف و کاهنان یهودی مصلوب شد و مدتی بعد برادر او به نام یعقوب به دست یک کاهن‏عالی رتبه یهودی به قتل رسید.یعنی،عیسی ابتدا در شورای عالی سنهدرین،که مهم‏ترین‏مجمع داوری یهودیان است،محاکمه و به مرگ از طریق مصلوب شدن محکوم شد و سپس‏روحانیون یهودی با اصرار حکم مرگ او را از پانتیوس پیلیت،فراماندار رومی منطقه،گرفتند.

برخی محققین معتقدند که یهودا اسخریوطی در میان حواریون عیسی مسیح علیه السلام یک شخصیت‏نمادین است به معنی یهودی کریه.یعنی او نمادی است از یهودیانی که با مسیحیت مقابله‏خونین کردند.چنان که گفتم،یهودیان تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در اروپا خود را یهودی‏نمی‏خواندند بلکه عبرانی یا اسرائیلی می‏نامیدند زیرا این نام در میان مردم اروپا به شدت منفوربود.ولی از اواخر قرن نوزدهم یهودیان اروپا با تعمد عجیبی شروع کردند به استفاده از نام‏یهودی.

33 سال پس از ماجرای مصلوب کردن عیسی مسیح علیه السلام موجی از انقلاب سراسر سرزمین‏کنونی فلسطین را فراگرفت و این موج در سال‏های 66 تا 73 میلادی بار دیگر شعله‏ور شد.درجریان این انقلاب،در سال 70 میلادی شهر بیت المقدس به تصرف مردم درآمد و اشراف وروحانیون یهودی به تشکیل ارتش‏های خصوصی دست زدند و در کنار لژیون رومی به قتل عام‏مردم پرداختند.گروهی از مردم به معبد سلیمان پناه بردند و در جریان جنگ آن‏ها با مهاجمین‏رومی و متحدین یهودی ایشان معبد سلیمان تصادفا به آتش کشیده شد.این گزارشی است که‏فلاویوس جوزفوس،مورخ سرشناس یهودی،در تاریخ خود به نام جنگ‏های یهودیان به دست‏داده است.کتاب جوزفوس یکی از مهم‏ترین منابع تاریخ آن عصر است و متن کامل آن بر روی‏اینترنت موجود است و کسانی که علاقمند باشند می‏توانند مراجعه کنند.یک دلیل مهم بر این‏که خود سران یهودی در تخریب و سوختن معبد سلیمان نقش داشتند این است که در جریان‏این جنگ‏های خیابانی شمعون بن جمالیل،رئیس شورای سنهدرین،به همراه ایشمائیل‏(اسماعیل)بن الیشا،حاخام بزرگ دیگر یهودی،به دست مردم کشته شدند.

آتش سوزی فوق و تخریب معبد سلیمان آغاز دیاسپورا نیست.یعنی در سال 70 میلادی‏اشراف و روحانیون یهودی از سرزمین یهودیه مهاجرت نکردند.در کتاب زرسالاران نشان داده‏ام‏که تا حدود سه قرن و نیم پس از ماجرای تخریب معبد سلیمان مرکز یهودیان همچنان درفلسطین بود و آن‏ها به تدریج و برای کسب و کار و تجارت به بین النهرین مهاجرت کردند.در سال‏‏‏‏193 میلادی یهودا ناسی ریاست یهودیان را به دست گرفت و حدود 50 سال با قدرت فراوان برایشان حکومت کرد.این یهودا ناسی شخصیت بسیار مهمی است و در واقع بنیانگذار یهودیت‏جدید به شمار می‏رود.او با خاندان رومی سوروس رابطه نزدیک داشت و یکی از رجال سیاسی‏مقتدر و از ثروتمندان بزرگ امپراتوری روم به شمار می‏رفت.و همو بود که با تدوین اولین‏مجموعه فقهی یهودی به نام میشنا بنیان یهودیت جدید را ریخت.ادامه کار بر روی میشنا به‏تدوین تلمود انجامید.حتی در نیمه دوّم قرن چهارم میلادی ژولیان،امپراتور وقت روم،چنان‏رابطه نزدیکی با اشراف یهودی داشت که در میان مسیحیان به«ژولیان مرتد»معروف شد.

سرانجام،در اوایل قرن پنجم میلادی الیگارشی یهودی شورای سنهدرین و مرکز فعالیت خود رابه طور کامل در بین النهرین قرار داد و این اقدام کاملا ارادی و طبیعی و به خاطر منافع مالی وتجاری و سیاسی بود.یعنی در طول این چهار قرن هیچ گاه مسئله‏ای به نام اخراج اجباری‏یهودیان از بیت المقدس و سرزمین فلسطین وجود نداشت.

عجیب است که در این دوران طولانی یهودیان هیچ تلاشی برای بازسازی معبد سلیمان‏نکردند.در حالی که مثلا در دوران اقتدار یهودا ناسی می‏توانستند این کار را بکنند.و عجیب است‏که در دوران بیزانسی هم نه مسیحیان و نه یهودیان به بازسازی این معبد دست نزدند و تنهابعدها،پس از فتح بیت المقدس به وسیله سپاه مسلمانان در زمان خلیفه عمر در ربیع الثانی سال‏16 هجری/637 میلادی بود که مسلمانان در جوار محل معبد،مسجد الاقصی(قدس شریف)راساختند و در اواخر قرن هفتم میلادی عبدالملک مروان،خلیفه اموی،این بنا را کامل کرد.

مورخین در این تردید ندارند که مسلمانان بدون خونریزی و تخریب وارد بیت المقدس شدند.دراین زمان محل معبد سلیمان تلی از خاک بود.

جالب است بدانیم که عمر در جریان لشگرکشی به سوریه قصد فتح منطقه فلسطین رانداشت ولی یهودیان شام و فلسطین او را به این کار ترغیب کردند و به او در تصرف شهرهای‏منطقه یاری رسانیدند.در جریان فتح بیت المقدس یا قبل از آن یکی از حاخام‏های سرشناس‏یمن معروف به کعب الاحبار اسلام آورد و به یکی از مشاوران عمر و سپس عثمان بدل شد.بعدها،کعب الاحبار و کعب الاحبارها تأثیرات بسیار مخربی بر اسلام بر جای نهادند.کعب الاحبار دراواخر عمر از مدینه به شام رفت و در دربار معاویه مقیم شد و در سال 35 هجری در دمشق فوت‏کرد.

طبق روایت طبری و ابن اعثم کوفی،عمر دستور داد در محل عبادتگاهی که در جنب محل‏معبد سلیمان بود مسجد بسازند و سپس به دیدن محل معبد رفت.دید که محل معبد به تلی از‏‏‏خاک تبدیل شده.با قبای خود مقداری از خاک را برداشت و مردم را ترغیب کرد که همین کار رابکنند و رومی‏ها و مردم بیت المقدس را شماتت کرد که خانه خدا را به خاکدان تبدیل کرده‏اند.

سپس،تا آنجایی که مقدور بود بقایای بنای معبد را از زیر خاک خارج کردند.حالا یهودی‏های‏افراطی ادعا می‏کنند که معبد سلیمان در زیربنای کنونی مسجد الاقصی واقع است و می‏خواهندبا تخریب مکانی که یهودیان و مسیحیان حدود شش قرن به آن بی‏اعتنا بودند و مسلمانان طی‏1400 سال احترام و تقدس آن را حفظ کردند معبد سوم را بر پا کنند.(معبد اوّل گویا در جریان‏لشگرکشی بخت النصر تخریب شد و معبد دوّم در سال 70 میلادی.)

نکته مهمی را نیز باید عرض کنم:در کاوش‏های باستان شناسی در محل کنونی‏مسجد الاقصی هیچ اثری از معبد سلیمان متعلق به قبل از سال 520 پیش از میلاد به دست‏نیامده است.به عبارت دیگر،قدیمی‏ترین بقایای معبد سلیمان متعلق به دوران داریوش اوّل‏هخامنشی است.بخش عمده بقایای این معبد،از جمله دیوار معروف به«دیوار براق»،«دیوارقدیمی»یا«دیوار گریه»(حایط المبکی)،متعلق به زمان هیرود،شاه یهود،است که در حوالی سال‏37 پیش از میلاد ساخته شده و بنایی که یهودیان آن را«برج داوود»می‏خوانند بسیار جدیدتر اززمان داوود است و در قرن دوّم پیش از میلاد و در زمان دولت حشمونی ساخته شده است.به عبارت دیگر،داده‏های باستان شناسی به هیچ وجه ثابت نمی‏کند که در قرن دهم پیش ازمیلاد و در زمان سلیمان در این مکان معبدی احداث شده باشد آن هم با آن عظمت و شکوهی که‏در عهد عتیق توصیف شده است.

یهودیان از قرن دوّم میلادی در حواشی رودهای دجله و فرات قلعه‏های یهودی نشین ایجادکرده بودند که مهم‏ترین آن‏ها نهر دعا و سورا و فم البداه بود.این قلعه‏ها یا شهرها هم مراکز تجاری‏و مالی یهودیان بود و هم مراکز علمی آن‏ها و نتیجه فعالیت حوزه‏های علمیه مستقر در همین‏مراکز بود که در قرن پنجم میلادی به تدوین تلمود انجامید.بعد از این که شهر بغداد ایجاد شد واین شهر به مرکز سیاسی و اقتصادی دنیای متمدن آن زمان تبدیل شد،یهودیان نیز قلعه‏های‏فوق را تخلیه کردند و مرکز خود را به این شهر منتقل نمودند.از این پس بغداد به مرکز یهودیان‏جهان و محل استقرار رهبران یهودی تبدیل شد که بر جوامع یهودی سراسر جهان نظارت‏داشتند.مثلا،مکاتباتی از سعدیه گائون،حاخام بزرگ یهودیان بغداد در قرن دهم میلادی،دردست است که نشان می‏دهد او به رؤسای جوامع یهودی اندلس و آلمان امر و نهی می‏کرد.یاشموئیل نقید،وزیر مقتدر یهودی دولت اسلامی غرناطه(اندلس)در قرن یازدهم میلادی،خودرا تابع حزقیا بن داوود،رئیس یهودیان جهان که ساکن بغداد بود،می‏دانست. ‏‏‏

 

اسطوره انکیزیسیون‏

چهارمین اسطوره تاریخی،کشتار یهودیان شبه جزیره ایبری به وسیله انکیزیسیون یادستگاه تفتیش عقاید کلیسا است که به مهاجرت انبوه آن‏ها از شبه جزیره ایبری در اواخر قرن‏پانزدهم و نیمه اوّل قرن شانزدهم میلادی و پراکنده شدن ایشان در سایر نقاط جهان انجامید.درجریان تحقیق خود متوجه شدم که این ماجرا نیز تحریف آشکار تاریخ و دروغی بسیار بزرگ است.

در کتاب زرسالاران به طور مشروح و مستند نشان داده‏ام که الیگارشی یهودی از شروع موج‏جنگ‏های صلیبی علیه دولت‏های مسلمان شبه جزیره ایبری به عنوان شریک حکام مسیحی‏شمال اسپانیا عمل می‏کرد و از این غارتگری‏ها سهم و سود می‏برد.و آن‏ها از همان زمان،بدون‏این که اجباری در کار باشد،صرفا برای دستیابی به مقامات عالی حکومتی و مناصب دولتی ومالی و انباشت ثروت بیشتر به ظاهر مسیحی می‏شدند.این موج مسیحی شدن ظاهری موجب‏پیدایش گروه کثیری از یهودیان مخفی شد که به مارانوها موسوم‏اند.این مارانوها خاندان‏های‏

گسترده‏ای را ایجاد کردند که از قرن شانزدهم نقش بسیار بزرگی در تحریکات استعماری ایفاکردند و تا به امروز پا بر جا می‏باشند.خاندان مندس یک نمونه مهم است که در مجلدات مختلف‏کتاب زرسالاران درباره آن به طور مشروح توضیح داده‏ام.این خاندان در قرن شانزدهم نقش‏بسیار بزرگی در اقتصاد اروپا و عثمانی داشت و در ایجاد جنگ‏های ایران و عثمانی بسیار مؤثربود.

خاندان ملامد نمونه جالبی است که این تسلسل و پیوستگی عجیب را نشان می‏دهد.اولین‏فرد شناخته شده این خاندان مه‏یر ملامد است که داماد آبراهام سنیور بود.آبراهام سنیور حاخام‏یهودیان کاستیل و مشاور و کارگزار مالی ایزابل،ملکه کاستیل،بود.او همان کسی است که هزینه‏لشگرکشی به غرناطه و انهدام آخرین دولت اسلامی اندلس را تأمین کرد و سپس به همراه سایریهودیان دربار ایزابل هزینه سفر کریستف کلمب را فراهم آورد. بعد از مرگ آبراهام سنیور،ملامدجانشین او و منشی ملکه ایزابل شد.سنیور و ملامد طی مراسم باشکوهی با حضور ایزابل وشوهرش فردیناند مسیحی شدند و نام خانوادگی کورونل را بر خود نهادند.در قرون بعد اعضای‏خاندان ملامد در بسیاری از نقاط جهان از جمله در ایران پراکنده شدند.در قرن هیجدهم‏سلیمان تاو ملامد خاخام یهودیان مشهد بود.در نیمه اوّل قرن بیستم حاخام رهامیم ملامدرئیس یهودیان شیراز بود و بعد از او پسرش به نام عزرا ملامد یکی از خاخام‏های بزرگ دولت‏اسرائیل شد. لیوملامد از تجار و صرافان بزرگ شیکاگو بود.برنارد ملامد از نویسندگان سرشناس‏آمریکایی است که به علت نگارش مطالب جنسی و غیر اخلاقی شهرت فراوان دارد.امروزه زلمان‏‏‏‏ملامد و رهامیم ملامد کوهن از خاخام‏های سرشناس اسرائیل هستند و جالب‏تر این که لیونیدملامد از گردانندگان صنایع اتمی روسیه است!

تاریخنگاری یهود و تاریخنگاری رسمی غرب ادعا می‏کند که دستگاه انکیزیسیون درشبه جزیره ایبری برای مقابله با این مارانوها و برای ممانعت از سلطه یهودیان مخفی بر جوامع‏مسیحی ایجاد شد.در کتاب زرسالاران ثابت کرده‏ام که برعکس این یهودیان به ظاهر مسیحی‏(مارانوها)بودند که با تحریکات خود کلیسای رم را به ایجاد دستگاه انکیزیسیون واداشتند.طرّاح‏و معمار فکری انکیزیسیون یک کشیش یهودی الاصل به نام آلفونسو اسپینا بود که با همدستی‏آلفونسو اوروپزا،رئیس طریقت سن جروم که او هم یهودی الاصل بود،فعالیت شدیدی را علیه‏

مسلمانان شهر مادرید شروع کرد.(در آن زمان اکثر سکنه مادرید مسلمان بودند.)و بالاخره دراثر فعالیت این دو نفر و سایر یهودیان مقتدری که دربار ایزابل و فردیناند را در کنترل کامل خودداشتند،پاپ سیکستوس چهارم در نوامبر 1478 میلادی مجوز تأسیس محکمه تفتیش عقایدرا صادر کرد.هدف ریشه کن کردن کامل اسلام از شبه جزیره ایبری بود.جالب‏تر این است که‏سیکستوس چهارم از جمله پاپ‏هایی است که با یهودیان رابطه حسنه داشت.پس از صدورفرمان پاپ،در سال 1486 آلفونسو دلا کاوالریا،از خاندان یهودی لاوی(لوی)و وزیر مقتدر

فردیناند،محکمه تفتیش عقاید را در بارسلونا برپا کرد.از آن پس،انکیزیسیون یک نهاد رسمی‏کلیسایی تلقی می‏شد که مشروعیت خود را از پاپ می‏گرفت و بدنامی آن نیز به نام کلیسای رم‏تمام می‏شد ولی در عمل در خدمت اهداف غارتگرانه بود.توماس تورکویه مدا،دادستان کل‏انکیزیسیون در سراسر اسپانیا و دیه گودزا، دادستان بعدی،هر دو یهودی الاصل بودند.بعداکاردینال فرانسیسکو خیمنس دادستان کل انکیزیسیون شد.او قبلا اسقف طلیطله بود و بعد ازفتح غرناطه اسلامی به عنوان حکمران این شهر منصوب شد و کتاب سوزان و کشتار بزرگی به راه‏انداخت.در قرن شانزدهم میلادی اعضای خاندان خیمنس از شرکای خاندان مارانوی مندس‏در تجارت جهانی ادویه بودند و امروزه اعضای این خاندان در انگلستان حضور دارند و به عنوان‏یهودی شناخته می‏شوند.

بنابراین،داستان مهاجرت یهودیان اسپانیا و پرتغال در اواخر سده پانزدهم و سده شانزدهم‏میلادی نیز از جنس مهاجرت داوطلبانه آن‏ها از بیت المقدس در قرون اولیه مسیحی است که‏بعدها افسانه‏ها ساختند و آن را تبعید اجباری وانمود کردند.در واقع این یک موج داوطلبانه وبرای مشارکت فعال در تکاپوهای استعماری و تجاری قرن شانزدهم بود.منابع معتبر تعداد این‏مهاجرین را یک صد هزار نفر می‏دانند که نیمی به سرزمین‏های اسلامی،به ویژه عثمانی و شمال‏‏‏‏آفریقا،و نیمی به سرزمین‏های اروپایی رفتند.این مهاجرت یکجا نبود و در یک فاصله یکصدساله صورت گرفت.در کتاب زرسالاران نشان داده‏ام که انتساب این مهاجرت به دستگاه تفتیش‏عقاید و«ستم دینی»کاملا بی‏پایه است؛زیرا کمی بعد این یهودیان را در صفوف شکارچیان برده‏در غرب آفریقا و تجار برده در شمال آفریقا،«پلانتوکرات»های جزایر هند غربی و بنیانگذاران‏ایالات متحده آمریکا،غارتگران هند و خاور دور،پایگاه‏های بومی الیگارشی مستعمراتی اروپا درسرزمین‏های اسلامی،و صرافان و تجار آمستردام و آنتورپ و لندن می‏یابیم و در پیوند باحکمرانان مسیحی اروپای غربی.جابجایی جمعیتی کانون‏های یهودی از نیمه دوّم سده‏پانزدهم تا پایان سده هجدهم زیرساخت اقتدار مالی یهودیان در سده نوزدهم و شالوده‏های نقش مهم آنان را در پیدایش نظام جدید سرمایه‏داری فراهم آورد.مورخین دانشگاه عبری‏اورشلیم این جابجایی جمعیتی را«تدارکی برای صعود نقش یهودیان در تکاپوی اقتصادی عصرجدید»می‏دانند.در واقع چنین است.اگر کانون‏های بسته و منسجم یهودی در مراکز اصلی‏تجارت جهانی سده‏های شانزدهم و هفدهم مستقر نمی‏شد و اگر با حفظ پیوندهای میان خودیک شبکه بین المللی کارا و منسجم را پدید نمی‏ساخت،یهودیان هیچگاه نمی‏توانستند به‏جایگاه امروزین دست یابند.

 ادامه دارد...


نوشته شده توسط: زیتون


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
132202


:: بازدیدهای امروز ::
34


:: بازدیدهای دیروز ::
3



:: درباره من ::

زیتون
یک ایرانی هستم و به حرف های غربی ها اعتماد ندارم.

:: لینک به وبلاگ ::


:: پیوندهای روزانه::

شهر هزار چهره [445]
هولوکاست دروغ مقدس غرب [84]
تحریم کالاهای حامی اسرائیل [109]
میانبری برای شیطان پرستی [127]
صهیونیسم زیر سایه هالیوود [111]
از شراب تا شهادت [95]
یک دقیقه سکوت [60]
کریستین امانپور کیست ؟ [232]
دموکراسی آمریکایی [59]
سلطه صهیونیسم برسیاست‌های اینترنتی آمریکا [122]
هولوکاست ،معامله پنهانی [90]
[آرشیو(11)]


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

پروتکلها[5] . موقعیت یهود در ایران .


:: آرشیو ::

مصاحبه با دکتر شهبازی
پروتکلهای سران یهود
تسلط فرهنگی
تکاپوی صهیونی در ایران
ترویج فساد
بهائیت
سازمان ملل
مقابله با اسلام
سینما و تئاتر
هلوکاست
شخصیت ها
رسانه ها
سلطه بر آمریکا
وقایع
نفوذ در کشورها
اخبار
اختاپوس
رادیو و تلویزیون
طنز


:: دوستان من (لینک) ::

باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
مرکز عرضه محصولات فرهنگی ضد صهیونیستی
سایت علمی پژوهشی یهود
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
مسعود ده نمکی
محمد حسن قدیری ابیانه
شهید مهدی آنیلی
سینما و صهیونیسم
تلویزیون اینترنتی قدس
فیلم پژوه
آنتی 300
خبرگذاری قدس
اسرائیل
صهیونیسم دروغ بزرگ
غرب پژوه
باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیس
شبکه ضد پاتر
یهود شناخت
اسرائیل و سازمان یهود
صهیونیزم و ادیان
یهود
مبارزه با صهیونیسم
انجمن مبارزان با یهود
دکتر شهبازی
بچه های اهل قلم
اندیشه درخشان
بررسی و نقد بهاییت
تاریخ فلسطین
رسانة نابرابر
مرکز بازنگری در تاریخ
چشم انداز یهود
ذهن‌های بدعت گذار
جبهة مقاومت اسلامی
رادیو اسلام
فراماسونری ویهود


:: لوگوی دوستان من ::














:: خبرنامه ::